دانلود آهنگ پرستوی غریبم آشیانم کو از همایون حکیمی
دانلود آهنگ بسیار زیبا و جدید پرستوی غریبم آشیانم کو از همایون حکیمی با لینک دانلود مستقیم
دریافت آهنگ های همایون حکیمی به راحتی در سایت آرت موزیک
دانلود موزیک پرستوی غریبم آشیانم کو با کیفیت فوق العاده بالا و لینک دانلود مستقیم
به همراه کد آهنگ برای پخش در وبسایت و وبلاگ شما و پخش انلاین جهت انلاین گوش دادن
همچنین میتوانید تک آهنگ های همایون حکیمی را از نیز دانلود کنید
آرت موزیک بهترین سایت جهت دانلود آهنگ جدید ایرانی و پرستوی غریبم آشیانم کو از همایون حکیمی
Art Music Best Website For Download Persian Songs
دانلود آهنگ های همایون حکیمی
متن آهنگ پرستوی غریبم آشیانم کو از همایون حکیمی
آسمان گرفت و سیاه شد……..تیره و تیره تر…..و آنگاه غرید و غرید و طوفانی بپا کرد و مرا از هم پاشید…….
گردباد حوادث خاطراتم را از ذهنم قاپید…..خانه را به قصد برگشت ترک گفتم ولی افسوس و صد افسوس که کودک در غربت زاده شده ام خانه ام را هرگز ندید….ولی ایران تو تا ابد خانه من باقی خواهی ماندو گل باغ زندگی ام در تو ریشه ائی دوباره خواهد دوانید…….
واین میدانی به چه معناست؟
که دوباره کودکانت داستانها از ماهی های سیاه کوچولو به گوش خزرت روایت خواهند داشت…….
و البرز و سهند و سبلان دگربار سر خویش را با غرور از لابلای برگهای دفتر تاریخ برافروخته در مزارع سرسبزخود نوای حسنک کجائی را بار دگر خواهی شنید…
شعار بیداری وهشیاری و آزادمنشی مان……نام کبیر کورش
حرارت دلهامان…….دم گرم فردوسی پاکزاد
طراوت روحمان…..کلام لثان الغیب
درفشمان…..کاویانی
و منزلگه آخرتمان…….اگر لایق بدانی…خاک تو باد
ای ناز تاریخی…از توائیم و به تو باز میگردیم…آری یک روز بر میگردیم تا با خون آنان که زیر خاک زرینت آرمیده اند…شعار صلح و صفا و سازندگی بر تن سبزت بنویسیم…..
باشد تا روزی لبهای خشک و تشنه به نام وطن را بر خاکت نهیم و آخرین بازدممان را از صمیم قلب و با نهایت وجود و حسرتی بی پایان تقدیمت داریم……..
مریدان تو…….بچه هایت
اشک در چشمانم……سرگذشستیست از غم شبهای تارم……
……ناله جانسوزی از قلب پر آهم……برگه ای از کتاب عمر تباهم……..آه افسوس
ای کاش به جای……اشک لبخند می نشست……روی لبانم……
…تا که سعی میکردم با همه توانم…….راه این زندگی پر پیچ و خم را…..صاف گردانم
افسوس افسوس در راه زندگی پشتم شکست از دست زندگی بازیچه ای بیش نبودم
حالا در شهر من آنجا که وفا بود خورشید تابید اما بی صفا بود مردم من چه پژمردند
حالا بی رمق…… راهی سرد زمستون زندگی……. بی تفاوت از یرای عمر فردا……..
……. میروم باشد که شاید در سرابم……آبی یابم
آنگه با ولع…..جرعه ای نوشم از آب زندگانی…….تا بیابم آن فروغ آسمانی…….
تا به کار گیرم همه قوت جوانی……
بر گردم تا با خشم و عشق بر گیرم ابزارم تا بسازم ایران با احساسم تا دوباره از سر گیرم
دست کودکم را در کوچه های شهر بفشارم با حسرت بگویم این وطن است خانه تو