دانلود آهنگ تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو از احمد شاملو
دانلود آهنگ بسیار زیبا و جدید تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو از احمد شاملو با لینک دانلود مستقیم
دریافت آهنگ های احمد شاملو به راحتی در سایت آرت موزیک
دانلود موزیک تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو با کیفیت فوق العاده بالا و لینک دانلود مستقیم
به همراه کد آهنگ برای پخش در وبسایت و وبلاگ شما و پخش انلاین جهت انلاین گوش دادن
این آهنگ از آلبوم حافظ از احمد شاملو هست
همچنین میتوانید دیگر آهنگ های آلبوم حافظ از احمد شاملو را از نیز دانلود کنید
آرت موزیک بهترین سایت جهت دانلود آهنگ جدید ایرانی و تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو از احمد شاملو
Art Music Best Website For Download Persian Songs
دانلود آهنگ های احمد شاملو
متن آهنگ تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو از احمد شاملو
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نصیب من بلبل خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
خرقه زهد و جام می گر چه نه درخور همست
این همه نقش میزنم در طلب وفای تو
شور شراب و سوز عشق آن نفسم رود ز سر
کاین سر پرهوس شود خاک در سرای تو
مهر رخت سرشت من خاک درت بهشت من
عشق تو سرنوشت من راحت من رضای تو
دولت عشق بین که چون از سر فخر و احتشام
گوشه تاج سلطنت میشکند گدای تو
دلق گدای عشق را گنج بود در آستین
زود رسد به سلطنت هر که بود گدای تو
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالمی میکشم از برای تو
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ خوش کلام شد مرغ غزل سرای تو
******************************
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
که جام باده بیاور که جم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
بر این رواق زبرجد نوشته اند به زر
که جز نکوئی اهل کرم نخواهد ماند
توانگرا دل درویش خود به دست آور
که مخزن زر و گنج و درم نخواهد ماند
سحر کرشمه صبحم بشارتی خوش داد
که کس همیشه گرفتار غم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
*****************************
نسیم صبح سعادت بدان نشان که تو دانی
گذر به کوی فلان کن در آن زمان که تو دانی
تو پیک خلوت رازی و دیده بر سر راهت
به مردمی نه به فرمان چنان بران که تو دانی
بگو که جان ضعیفم به لب رسید خدا را
ز لعل روح فزایت ببخش آن که تو دانی
خیال تیغ تو با ما حدیث تشنه و آب است
اسیر خویش گرفتی بکش چنان که تو دانی
امید در کمر زرکشت چگونه نبندم
دقیقهایست نگارا در آن میان که تو دانی
من این دو حرف نوشتم چنان که غیر ندانست
تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
یکیست ترکی و تازی در این معامله حافظ
حدیث عشق بیان کن به هر زبان که تو دانی
******************************
هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی
که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی
گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است
خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی
خم زلفت بنامیزد کنون مجموعه دلهاست
از آن باور نمی دارم که انگیزد پریشانی
ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد
که در حسن تو چیزی یافت غیر از طور انسانی
بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور
که از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی
ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق
نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی
دریغا عیش شبگیری که چون باد سحر بگذشت
بدانی قدر وصل آن دم که در هجران فرومانی
ملول از همرهان بودن طریق کاروانی نیست
بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی
خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ
نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی