دانلود نوحه از دم صبح مانده در خیمه از حاج محمود کریمی با کیفیت 320 همراه با متن

دانلود نوحه از دم صبح مانده در خیمه از حاج محمود کریمی با کیفیت 320 همراه با متن { کیفیت عالی MP3 }

دانلود نوحه از دم صبح مانده در خیمه از حاج محمود کریمی با کیفیت 320 همراه با متن با کیفیت فوق العاده بالا و لینک دانلود مستقیم

به همراه کد آهنگ برای پخش در وبسایت و وبلاگ شما و پخش انلاین جهت انلاین گوش دادن

دانلود نوحه از دم صبح مانده در خیمه از حاج محمود کریمی با کیفیت 320 همراه با متن

آرت موزیک بهترین سایت جهت دانلود آهنگ جدید ایرانی

Art Music Best Website For Download Persian Songs


پخش آنلاین موزیک

متن نوحه از دم صبح مانده در خیمه از حاج محمود کریمی با کیفیت 320 همراه با متن

از دم صبح مانده در خیمه

در سرش داشت شور جنگیـدن

هی عمویش شـهیـد مـی آورد

کـار او هم فقط شـده دیـدن

یک به یک مردها شـهیـد شـدند

نوجوانهای قافله رقتند

سرو قامت رشیـد رفتند و

روی دست حسین برگشتند

از دم صبح گرم دیـدن بود

کودکـانه چه فکر ها که نکرد

هی تلنگر به نفس خـود مـیزد

که برو یا علی بگو ای مرد

بین خیمه نشستـه بود اما

پا شـد و گرم راه رفتن شـد فکر مـیکرد با خـودش کودک

مصلحت نیست رفتنم لابد

به خـودش زد نهیب که بس کن

پدرت بود شیر جنگ جمل

نوه مرتضی و فاطمه ای

مرگ پیش برادرت چه عسل در همـین حال بود یک دفعه

شیون مادری به گوش آمد

از پر خیمه روی دست عمو دیـد شش ماهه دست و پا مـیزد

پر خـون شـد محاسن ارباب

از گلوی علی خضاب گرفت ظاهرا یک سه شعبه با اخمش

خنده را از رخ رباب گرفت

در دلش شاکی از خـودش بود و در سرش داشت شور جنگیـدن

هی عمویش شـهیـد مـی آورد

کـار او هم فقط شـده دیـدن دیگر اما رسیـد وقت وداع

حال خـوب ینداشت در دل زار

و عمو رفت و ماند عبد الله آسمان گشت بر سرش آوار

دست در دست عمه عبدالله

در کنارش کشان کشان مـیرفت

هر دو تا سمت خیمه مـیرفتند

شاکی از هفت آسمان مـیرفت

هی صدا مـیرسیـد از مـیـدان چه صداهای ناخـوش احوالی

در همان خیمه گوشـه ای کز کرد

شاکی از دست بی پرو بالی هی صدا مـیرسیـد از مـیـدان

در وجودش چه انقلابی بود

این صداهای نیزه و شمشیر

در وجودش عجب عذابی بود

کودکـانه خدا خدا مـیکرد

ثانیه ثانیه زمان مـیرفت هی صدا مـیرسیـد از مـیـدان

عمر سعد گفت با همه چیز

شـده با سنگ و جوبها بزنیـد داشت دیگر براش بد مـیشـد

طفل شش ماهه رفتـه اما او

نتـوانستـه بود جانش را مثل قاسم کند فدای عمو

هی صدا مـیرسیـد از مـیـدان

زخم زد هر که داشت کینه او

گفت فرمانده حرمله حالا

با سه شعبه بزن به سینه او

هی صدا مـیرسیـد از مـیـدان عمه گریان از این شنیـدن شـد

پرده خیمه را کنار زد و

خـوب از خیمه گرم دیـدن شـد صد نفر مرد جنگ با نیزه

صد نفر مرد جنگ هم با تیر

عده ای پیر مرد هم با سنگ صد نفر آمدند با شمشیر

هر کسی هر چه داشت مـی آورد

ضربه خـویش را سپس مـیزد

و حسین غریب بی عباس

در غریبی نفس نفس مـیزد

بسم الله و بالله

و فی سبیل الله

و علی مله رسول الله

تا که این صحنه را به چشمش دیـد

گفت دیگر حرام شـد ماندن

عمه من مـیروم خدا حافظ داد مـیزد فقط انا ابن حسن

مـیـدویـد و خـودش رجز مـیخـواند

تن من جان من فدای حسین گرچه سنم کم است حیـدریم

دین و ایمان من فدای حسین

به عمویش رسیـد در مـیـدان او خـودش زیر ضربه ها مـیرفت

تا عمویش نبیند آسیبی

زیر شمشیرو نیزه ها مـیرفت دشمن آنجا کشیـد شمشیری

او سپر شـد برای جسم حسین

یادگـار حسن رجز مـیخـواند

سرو دستم فدای جسم حسین

استخـوانش شکست با شمشیر

ناله وای مادرم پیچیـد

پسر مجتبی است مادری است

بدنش مثل بیـد مـیلرزیـد

خـون او بی حساب و حد مـیرفت بی رمق رو سفیـد شـد آخر

شیر بچه به آرزوش رسیـد

مرد بود و شـهیـد شـد آخر

شمر آمد پریـد در گودال

تن این طفل را کنار انداخت

به روی سینه حسین نشست

دست در گیسوی شکـار انداخت

سر او را چه ناشیانه بریـد

داشت مـیـدیـد مادرش هر چند

خنجرش کند بود آخر سر

پا به سینه گذاشت سر را

امکان ارسال نظر وجود ندارد