دانلود آهنگ نشانی دوم از خسرو شکیبایی
دانلود آهنگ بسیار زیبا و جدید نشانی دوم از خسرو شکیبایی با لینک دانلود مستقیم
دریافت آهنگ های خسرو شکیبایی به راحتی در سایت آرت موزیک
دانلود موزیک نشانی دوم با کیفیت فوق العاده بالا و لینک دانلود مستقیم
به همراه کد آهنگ برای پخش در وبسایت و وبلاگ شما و پخش انلاین جهت انلاین گوش دادن
این آهنگ از آلبوم نشانی ها از خسرو شکیبایی هست
همچنین میتوانید دیگر آهنگ های آلبوم نشانی ها از خسرو شکیبایی را از نیز دانلود کنید
آرت موزیک بهترین سایت جهت دانلود آهنگ جدید ایرانی و نشانی دوم از خسرو شکیبایی
Art Music Best Website For Download Persian Songs
دانلود آهنگ های خسرو شکیبایی
متن آهنگ نشانی دوم از خسرو شکیبایی
حالا دیگر دیر است
من نام کوچه های بسیاری را از یاد برده ام
نشانی خانه های بسیاری از را از یاد برده ام
و اسامی آسان نزدیک ترین کسان دریا را
راستی آیا به همین دلیل ساده نیست که دیگر هیچ نامه ای به مقصد نمی رسد
نه ریرا
سالها وسالها بود در که ایستگاه راه آهن در خواب و خلوت ورودی همه شهرها,کوچه ها,جاده هاو میدانها چشم براه تو از هر مسافری که می آمد
سراغ کسی را می گرفتم که بوی لیموی شمال وشب حلالتری را می داد
چقدر کوچه های خلوت بامدادی را خیس گریه رفتم ودر غم غروب بازماندم
من می دانستم تو از میان روشنترین رویاهای روزگار
تنها ترانه های ساده مرا برگزیده ای
چرا که من هنوز هم خسته ترین برادر همین ساده گان زمینم
ریرا
هر بارکه نام تو بر دفتر گریه های من جاری شد
مردمانی را دیدم که آهسته می آمدنند همانجا در سایه سار گریه و بابونه عطر تورا از باغ پروانه به خواب کودکان خود می خواندند
مردمان می فهمند
مردمان ساکت و مردمان صبور می فهمند
مردمان دیریست که از راز واژگان ساده من به معنای بعضی آوازها رسیده اند
و رازی دارد
این سادگی
این رسیدن رویا
معلوم است که بعد از نامه ها مرا آوازی از تحمل اوقات گریه آموخته اند
کجا می روی حالا
بیا
هنوز تا کشف نشانی آن کوچه حرف ما بسیار و وقت ما اندک و آسمان هم که بارانیست
اصلا فرض که مردمان هنوز در خوابند
فرض که هیچ نامه ای هم به مقصد نرسید
فرض که بغضی از اینجا دور
حتی نان از سفره وکلمه از کتاب,
شکوفه از انار و تبسم از لبانمان گرفته اند
با رویاهامان چه می کنند
همین جا
نزدیک به همین میل همیشگی رفتن
انگار که بادبادکی از یاد رفته بر خار خوش باور
چشم براه کودکان دبستانی دور
هی بیقراری غروب را تخمل می کند
اما کمی دورتر از باد نابلد
عده ای آشنا مشغول چراغانی کوچه تا انتهای آینه اند
انگار
شب دیدار باران و بوسه نزدیک است
تو ای زلالتر از باران
نازکتر از نسیم
دل بیقرار من
ریرا
رو به آن نیمکت رنگ و رو رفته
بال بوته بابونه
همان کنار ایستگاه پنجشنبه
همانجا
نزدیک به همان میل همیشه رفتن
اگر می آمدی
می دانستی چرا همیشه رفتن بسوی حریم علاقه آسان و
باز آمدن از تصرف بوسه دشوار است
راستی مگر نشانی ما همان
کوچه پیچک پوش دریا نبود
پس من اینجا چه می کنم
از این چند چراغ شکسته چه می خواهم
اینجا هیچکدام از این همه پنجره دلبسته غمگین هم نمی دانند
کدام ستاره در خواب ما گریان است
من البته آن شب آمدم
آمدم
حتی
تا همان کاشی لب لعابی آبی
تا همان کاشی شب شکسته هفتم
اما جز فال روشنی از فال حافظ و
عطر غریبی از بوی گسوی تو با من نبود
آمدم
در زدم
بوی دیوارودل دل دریا می آمد
نبودی و هیچ
همسایه ای انگار تورا نمی شناخت
دیگر از ان همه کاشی
از ان همه کلمه
کبوتر و ارغوان
انگار هیچ نشانه روشنی نبود
کسی از کوچه نمی گذشت
تنها مادری از آواز گریه های پنهانی
از همان بالای هشتی کوچه می آمد
نه شتابی در پیش و
نه زنبیلی در دست
فقط انگار زیر لب چیزی می گفت
خاموش و خسته
صبور و بی پاسخ از کنار نا دیدن
گذشت
آه اگر بمیرند این لحظه
چه کبوترانی که دیگر ازبالای اسمان بام حرم باز نخواهند گشت
ریرا جان
میان ما مگر
چند رود گل آلودپر گریه می گذرد
که از این دامنه تا آن دامنه که تویی هیچ پلی از خواب پروانه نمی بینم