دانلود آهنگ تنها از مهران مدیری
دانلود آهنگ بسیار زیبا و جدید تنها از مهران مدیری با لینک دانلود مستقیم
دریافت آهنگ های مهران مدیری به راحتی در سایت آرت موزیک
دانلود موزیک تنها با کیفیت فوق العاده بالا و لینک دانلود مستقیم
به همراه کد آهنگ برای پخش در وبسایت و وبلاگ شما و پخش انلاین جهت انلاین گوش دادن
این آهنگ از آلبوم دلتنگی ها از مهران مدیری هست
همچنین میتوانید دیگر آهنگ های آلبوم دلتنگی ها از مهران مدیری را از نیز دانلود کنید
آرت موزیک بهترین سایت جهت دانلود آهنگ جدید ایرانی و تنها از مهران مدیری
Art Music Best Website For Download Persian Songs
دانلود آهنگ های مهران مدیری
متن آهنگ تنها از مهران مدیری
حالا براتو ن من بگم از هوای آفتابی یه روز زیبای بهار که همه تو خیابونا تو خونه ها دنبال خوشبختی بودن دیوونه قصه ما دنبال تنهایی بودش دنبال نقطه ای بود که بشینه موازی زمین بشه از موندن و مرداب شدن خلاص بشه و دریا بشه آخه که پس کی میشه اون موازی زمین بشه بدبختی هارو بشکنه هم رنگ زندگی بشه می خواست مث رودخونه ها جاری بشه دریا بشه اما چطور باید می رفت؟ نمی دونست باید می موند ؟ نه موندن هم مردابه خاصیت گند آبه
همین طوری که فکر می کرد یهو دیدش چشمی سیاه از کنارش ساده گذشت اولش اون دیوونه بیچاره بیکس و کار فکر کرد که اون مثل همه آدم های روی زمین اومده و خوب رد شده اما یهو چیزی به اون گفتش که نه باید بره پس دیوونه هی تند و تند دنبال اون چشم سیاه راهی شدش فهمید که اون آره خودش خود خودش چشم سیاه بی ریاس محبوب یه دیوونه بی مدعاست که اومده سختی هارو بشکنه و خورد بکنه گربه سیاه تنبل از لب حوض ماهی ها دور بکنه آره آره این همونه که خواب اون اومد و گفت کوچولوی قشنگ من خوشبختی ها از آن توست همونی که باهم دیگه دویدیم و رسیدیم و یکی شدیم هرچی بدی بود تو زمین شکستیم و ساده شدیم
درسته که خواب منو صدای ماشین ها شکست اما که باز قشنگ من کنار من تنها نشست
توی همین حال و هوا دخترک رویایی دیوونه بی مدعا نشست روی نیمکت پارک کنار دریای قشنگ دیوونه همون جا نشست کنار یه دریا نهنگ
راستش کمی دست پچگی اومد سراغ دیوونه نمیدونست چی کار کنه که چی بگه که چی نگه واسه همین ایستاد و حرفی هم نزد منتظر یارش نشست تا شاید اون چیزی بگه اما اونم چیزی نگفت حرفی نزد یهو تو این حال و هوا دختر خوب رویا ها برگشت و این دیوونه رو اون گوشه دید تو نقطه ای به چشم دیوونه رسید دیوونه هه
بازم کمی دس پاچه شدنمیدونم چطور شد و خنده ای رو لبش نشست اما که از خنده اون تو قاب چشم اون شکست برگشت و با اخم زیاد پشت به دیوونه نشست
ا پس چرا این طوری شد چه بد شدش
دیوونه ها غمگین شدش یارش با اون قهر کرده بود دیوونه رو به حال خود ول کرده بود اما چرا نمیدونست
ا آره تو خوابش هم چشم سیاه قشنگ ما یه بار از اون قهر کرده بود تازه حالا دیوونه ها فهمیده بود خب دختره ناراحته از اینکه این دیوونه هه نمی ره و نمیشینه کنار اون چیزی بگه حرفی بگه کاری کنه
آره باید می رفت جلو اما که چی باید می گفت چی کار می کرد تا دلخوری رو آب می کرد؟
بازم یه فکر افتاد توی کله اون باید یه چیزی ببره بده به یار خوبش و دلخوری رو یه جوری از یاد ببره
اما بازم دیوونه هه چیزی نداشت که بده و آشتی کنه مثل همون خواب قشنگ با یار خود شادی کنه
بازم یه فکر افتاد توی کله اون دس توی جیب کرد و از اون تکه نونی خشک و سیاه بیرون پرید این غذای شام خود دیوونه بود که عابری جلوی اون انداخته بود حالا باید تیکه نونو به یار خوبش می داد و از اون می خواس آشتی کنه مثل همون خواب قشنگ با یار خود بازی کنه
دیوونه از جا پرید اما تا خواستش که بره
یهو دید مردی از اون گوشه رسید دختره با دیدنش از جا پرید هر دوتای از دیدن یکی دیگه خوشحال شدن عزمشونو جزم کردن و راهی شدن همین جوری اومدن و از کنار دیوونهه زود رد شدن دیوونه همون جا نشست چیزی نگفت حرفی نزد حالا دیگه شب بود و همگی رفته بودن غیر این دیوونه هه با یه مرغ ماهی خوار هر دوتایی منتظر به راه یار مرغه هم یه تیکه نون به منغارش گرفته بود انگاری یار اونم تیکه نونو نخواسته بود…